Web Analytics Made Easy - Statcounter

مریم قربان‌زاده، نویسنده کتاب "خاتون و قوماندان" در یادداشتی می نویسد: همان‌جا توانستم او را قانع کنم تا خاطرات زندگی اش را کتاب کنیم. پذیرفت و دومین قرار ما با رد و بدل کردن شماره های تلفن گذاشته شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو، کتاب "خاتون و قوماندان" در حالی به چاپ سی و هفتم در یک ماه اخیر رسید که مریم قربان زاده نویسنده این کتاب در یادداشتی می نویسد: بهار ۹۴ بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


روزهایی که گذشته بودند در جستجوی اخبار و وقایع این جنگی که شروع شده بود. همه جا را می‌کاویدم. روزنامه‌ها، سایت‌ها، آدم‌ها...
بایکوت خبری آزار دهنده‌ای حاکم بود.
کسی را پیدا نمی کردم تا بی واسطه از او بشنوم در سوریه چه می گذرد؟ جوانان ما چطور به جنگ داعش می روند؟ اینها که شهید می‌شوند چرا اینقدر بی خبر و بی سر و صدا می رسند؟

کسی را نمی یافتم تا دور از فضای مه آلود رسانه ها برایم از اصل ماجرا بگوید.
روایت های غلط و درست با هم مخلوط شده بودند.
شهید ایرانی، شهید افغانستانی...
چرا افغانستانی ها به این جنگ‌میروند؟
از سر اضطرار است یا اعتقاد؟
چطور مرد افغان می تواند زن و بچه اش را در دیار غربت رها کند و برود بجنگد؟ جنگ سفری بی بازگشت است.

همه چیز تا روز ولادت حضرت عباس(ع) همینطور جلو می رفت.
روز جانباز برای دیدار یک‌جانباز مدافع حرم دعوت شدم.
خودم را به خانه شان رساندم. نوجوانی ۱۷ ساله روی ویلچر.‌ مادرش خوش صحبت و با محبت‌ بود.

آقایان گروه دور نوجوان جانباز حلقه زده بودند و مادرش این سوی اتاق برای من از حضرت زینب و آل الله می گفت.
صحبت های ناب و تازه که از هیچ خبرگزاری نخواندم و در هیچ سایت و صفحه ای ندیدم.

حرف به ابوحامد رسید و ابتکارش برای تاسیس فاطمیون.
خواستم مرا با همسر شهید توسلی آشنا کند.

در کمتر از یک هفته به خانه ابوحامد رفتیم.
همسرش با پای شکسته، بچه هایش طوبا، فاطمه و حمیدرضا هنوز انگار باورشان نشده بود بی پدر شدن را.

سخت ترین دیدار من با خانواده ابوحامد همان دیدار اول بود.
بی واسطه‌ی عکس‌ها و خبرها، داشتم با همسر یک شهید افغانستانی صحبت میکردم.
به خانه اش آمده بودم.‌ همه چیز را از نزدیک می‌دیدم .

همسر شهید لبش خندان بود و چهره اش شکسته. اما صبوری را می توانستم حس کنم. حس کردن صبر دیگری سخت است.‌ این خنده از صبر است یا بی خیالی یا احترام مهمان یا ژست رسانه ای؟
من فهمیدم فرق بین صبر را و دیگر چیزها را.

همان‌جا توانستم او را قانع کنم تا خاطرات زندگی اش را کتاب کنیم.
پذیرفت و دومین قرار ما با رد و بدل کردن شماره های تلفن گذاشته شد.

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: کتاب خاتون و قوماندان لشکر فاطمیون مدافع حرم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۰۱۹۴۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اوقات شرعی هفتم اردیبهشت در سمنان

به گزارش خبرگزاری صداوسیما؛ مرکز سمنان،️ اوقات شرعی در استان سمنان به این شرح است:

اذان صبح در سمنان ۳:۳۹
طلوع آفتاب ۵:۱۰
اذان ظهر ۱۱:۵۴
غروب آفتاب ۱۸:۳۹
اذان مغرب ۱۸:۵۸
نیمه شب شرعی ۲۳:۰۸

دیگر خبرها

  • انتشار کتاب یوسف گم گشته باز آید در ماهشهر
  • انتشارات شهید کاظمی با دست پر به نمایشگاه می‌­آید
  • مرمت پل خاتون کرج تا آخر امسال تمام می‌شود
  • کمینه و بیشینه دمایی هفتم اردیبهشت در استان سمنان
  • اماکن مرتبط با مقاومت در کتاب‌های درسی معرفی شوند
  • کتاب «یوسف گم گشته باز آید» در ماهشهر منتشر شد
  • حضرت نجمه خاتون علیهاالسلام، مصداقی برای آیه شریفه تطهیر است
  • اوقات شرعی هفتم اردیبهشت در سمنان
  • ۱۰ راه روستایی در شهرستان بم مسدود شد
  • مجموعه بیانات شهید بهشتی دربارۀ نماز منتشر شد